معنی شامورتی بازی

حل جدول

شامورتی بازی

شعبده بازی


شامورتی

اسباب شعبده بازی

اسباب شعبده‌بازی


شعبده بازی

شامورتی بازی


اسباب شعبده ‌بازی

شامورتی

لغت نامه دهخدا

شامورتی

شامورتی. [وُ] (اِ) لفظ ارمنی و دشنام است. || ظرفی با سوراخی چند در اطراف، محتوی آب که حقه بازان دارند و هرگاه خواهند از او آب ریزد و چون منع کنند باز ایستد. (یادداشت مؤلف).


بازی بازی

بازی بازی. (اِ مرکب) به بی پروایی کاری کردن. (بهار عجم) (غیاث اللغات) (آنندراج): به بازی بازی فلان کار پیش رفت. (یادداشت مؤلف). || کم کم:
بنای طاقت من گر چه بود از بیستون افزون
به بازی بازی آخر پایمال نی سواران شد.
صائب (از آنندراج).


بازی

بازی. (اِخ) محمدبن وکیعبن دواس بازی، مکنی به ابوبکر. منسوب به باز قریه ٔ طوس بود. (تاج العروس) (معجم البلدان).

بازی. (اِخ) اسماعیل بن محمد بازی حنفی امام جامع الشاعره در زبیدی بود و از خاندان بازی بشمار میرود. و به باز، قریه ای در شش فرسنگی مرو منسوب است. (از تاج العروس).

بازی. (اِخ) سلام بن سلیمان بازی از محدثان بود. وی در زمره ٔ محدثانی است که به بازیون مشهورند. و به باز، قریه ای در شش فرسنگی مرو منسوبند. (از تاج العروس).

بازی. (اِخ) محمدبن فضل بازی از محدثان بود. وی در زمره ٔ محدثانی است که به بازیون مشهورند و به باز، قریه ای در شش فرسنگی مرو منسوبند. (از تاج العروس).

گویش مازندرانی

شامورتی بازی

چشم بندی کردن


بازی

بازی – سرگرمی

فرهنگ معین

شامورتی

جعبه مخصوص شعبده بازان و معرکه گیران، (کن.) حقه بازی. [خوانش: [ارمن.] (اِ.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

شامورتی

‎ (اصطلاح حقه بازی) شخص موهومی که حقه باز بدو دستور دهد تا عملیات محیر العقول کند مثلا بتوسط او آب از سوراخ های ریز اطراف سماور مخصوص جاری کند و چون دستور دهد آب قطع شود، (حقه بازی) حقه مخصوصی که حقه بازان با آن عملیات محقر العقول انجام دهند.

معادل ابجد

شامورتی بازی

977

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری